loading...
دانلود نرم افزار و برنامه رایگان
MP3 Player بی سیم
MP3 Player بی سیم
MP3 Player بی سیم با طراحی بی نظیر
خیره کننده و بسیار کم حجم. پرفروش ترين محصول الكترونيكي سال 2012 در امريكا و اروپا.
 با سیم های دست وپا گیر هدستهایی که جداگانه به ام پی تری پلیر  متصل می شوند خداحافظی کنید ...
آیا از سیمهای دست وپا گیر هدستهای معمولی خسته شده اید؟ آیا به یک MP3 Player با کیفیت و حافظه عالی نیاز دارید؟ آیا دوست دارید بدون دردسر وبا وسیله ای کم حجم وبا کیفیت موزیکهای مورد علاقتان را گوش کنید؟ ام پی تری پلیر بی سیم همه این امکانات را برای شما فراهم کرده است. با کیفیت استثنایی و سيستم پخش پر قدرت.
اين پخش کننده بصورت پلاستيکي بوده و بر خلاف پخش کننده هاي قبلي نياز به سيمهاي اضافي و دست و پاگير ندارد ...

روش خرید : برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
قیمت فقط : 26,000تومانخرید پستی MP3 Player بی سیم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
سر منشأ همه جوكهاي قزويني صاحب اين عكسه + ببينيد 2 3916 nadi
بیاتو باتو ام اره بابا خودتو بیا دیگه چیکار میکنی بیا دیگه 1 2450 gozal
ميگن خالق فوتوشاپ بعد از ديدن اين عکس خود کشي کرده...!!!! 2 3637 2887766
جملات و داستان هاي زيبا، پند آموز و تأمل انگيز 27 11979 saba56
این خانم عکاس محجبه چکار میکنه ؟! / عکس 2 3513 ghader
زندگی عجیب زنی با 4 پا ! + عکس 0 2092 eblis
تجاوز مرد پاکستانی به دخترش + عکس 0 2611 eblis
بازداشت 93 نفر به دلیل شایعه پایان جهان! 0 1932 eblis
حامله شدن یک دختر ۱۰ ساله + عکس 0 2673 eblis
این شیر رو یادتونه؟ 0 1926 morteza
دانلود گلچین مداحی شور ( حاج مهدی اکبری ) (مداحی امام حسین) 0 1908 eblis
دانلود گلچین مداحی امام حسین (کربلایی حمید علیمی) 0 1836 eblis
مرورگر پر سرعت Opera Mini v6.52 4 3675 morteza
لباس عجیب یک نخست وزیر در تهران +عکس 1 2582 rezafan
دستگیری دختر ۲۰ساله ای که از پسر ۱۴ساله باردار شد!! + عکس 3 3952 rezafan
کشف گونه جدید از ماهی‌هایی که راه‌ می‌روند + عکس 2 2777 rezafan
مرغی که با سر بریده زندگی می کند! + عکس 2 3063 eblis
زنده‌ ماندن زني‌ كه سر از تنش جدا‌شد! +عکس 1 2864 candygirl
پیدا شدن انگشت دست انسان در بسته همبرگر + عکس 0 1994 eblis
سمند کوپه...(عکس) 1 2456 ali7

داستان کوتاه من و حمام و دختر همسایه

Admin بازدید : 2714 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

عروسی دختر همسایمون -صاحبخونه- بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و قرار شد من توی اتاق خواب بمونم تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم  کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم… همینطور اضافه میشدن … قرار بود ۲۵ نفر باشن اما نزدیک ۱۰۰ تا بودن! یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!!

از ترسم رفتم یه متکا انداختم پشت در که هرکی مثلاً خواست وارد اتاق شه ، تلاشش بیهوده باشه! هیچی! اومدم با استرس پشت کامپیوتر نشستم و اصلا نفمهیدم چیکار میکنم! همینجوری مشغول بودم که از تو پذیرایی صدای چندتا پسر بچه ی تخس رو شنیدم… خدایا ارحمنی! شرارت از صداشون می بارید! مطنئن بودم فضولیشون گل میکنه و میان سمت اتاق…! اصلاً اجازه ندادن این فکر کامل از سرم خطور کنه! دیدم دستگیره ی در داره بالا پایین میشه… خدایا تو که دوسم داشتی! حالا چیکار کنم چیکار نکنم؟!….. در اسرع وقت پریز کامپیوترو کشیدم و پریدم تو حموم! خدارو شکر متکاهه کار خودشو کرد و حداقل باعث شد چند ثانیه دیر تر وارد اتاق بشن. من تو حموم چمباتمه زده بودم ، چراغ هم خاموش بود و دستگیرشو هم از داخل انداخته بودم که وارد حموم نشن حداقل! والا!

صداشونو می شنیدم و حرص میخوردم! خدا رو شکر همه چیو جمع کرده بودم انداخته بودم تو کمد دیواری وگرنه باید فاتحه شونو میخوندم! آخه آدم اینقدر فضول!؟؟؟ اینا ننه بابا ندارن که بهشون بگه نکن زشته؟! چی بگم والا؟! همینجوری مثل بز نشسته بودم روی دوتا پاهام ( آخه یکی نیست بگه مگه چهارتا پا داری که رو دوتاش نشستی؟ )

کف حموم خیس بود و نمیشد روی نشیمنگاه نشست و اگر هم بلند میشدم سایه م از شیشه مشجر معلوم میشد! میشد با این روش اونا رو ترسوند ، اما میرفتن ننه باباشونو (اگه داشتن!) صدا میکردن و آبروی نداشته ی منم میرفت پی کارش!

تصمیم گرفتم مثل بز ، نه بز رو یه بار گفتم تکراری میشه! مثل مرغ پرکنده همونجا بشینم و به شانس و اقبال خودم فحش های +۱۸ بدم و صد البته به اون بچه های فضول و عمه هاشون!

تو همین اوضاع اسفناک بودم که یهو در حموم تکون خورد! وای خدا اینا دیگه چه تخسایی هستن! اگه میشد با ژیلت خودکشی کرد حتماً این کارو میکردم! ولی خدا رو شکر اون صحنه ی ترسناک تموم شد و به نظر رسید که از اتاق رفتن بیرون و در رو هم پشت سرشون بستن!

نفس عمیقی کشیدم و  بلند شدم! پاهام بدجوری کرخت شده بود! آخرین باری که پاهام اینجوری شده بود ، چندسال پیش موقع آزمون عملی آمادگی دفاعی بود که انقد بشین پاشو رفتم تا نزدیکی مرز افلیجیت رسیدم!! اما الآن خدا رو شکر میکنم فقط پاهام درد گرف و اتوبوسمون تصادف نکرد…

بگذریم

دستگیره ی در حموم رو آزاد کردم و در رو  کشیدم طرف خودم… یه بار ، دو بار.. نمیومد!!! از بیرون بسته بود!! دهـــنـــتـــونو….. معاینه فنی! دستگیره ی در رو از بیرون بسته بودن! چیکار میکردم؟! خدایا یه تیغ تیز محصولی از لامیران… نه! چندتا سوسک از تو چاه بفرست بالا من سکته رو کامل بزنم ، نمیخوام خون راه بیفته. حال منو تصور کنید تو اون لحظه… خودتونو جای من بذارید…

نشستم کف و حموم و بی توجه به خیسی کفِ ش شروع کردم به گریه… ساعت تقریباً ۱۱:۳۰ بود و مهمونا قرار بود ساعت ۱ ناهار بخورن و بعدش برن! یعنی رســماً ۲ ساعتی رو تو حموم تاریک و مبهم زندونی بودم! کلید برقش هم بیرون بود و من دستم از بیرون کوتاه بود!

تو همون حال و هوا واسه خودم افکار خنگولانه میساختم!

نکنه از چاه حموم اژدها بیاد بیرون!

هری پاتر icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

اژدهای دلتورا icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

آخه این چه فکریه میکنی تو منگول خان! نکنه عروس و داماد بخوان بیان تو حموم ما دوش بگیرن!!!!! این دیگه آخرش بود!

یهو یه فکری به سرم زد و تصمیم گرفتم مثل این فیلما با لباس برم زیر دوش! صحنه ی حالبی میشدا! بشین بابا تو هم!

خلاصه اون دو ساعت هم عمر مفید ما تو حموم گذشت و من خوابم برد که به گفته ی مامانم ، بابا و مامانم اومدن تو اتاق و منو نیافتن ، وقتی مامانم در حموم رو باز کرد جیغ کشید و من پریدم! مثل این فیلما شده بود ، وقتی در سلول رو باز میکنن  و نور چشم زندونی رو میزنه! همونجوری شده بود! زیر لب مثل زخمی ها گفتم “ما…ما..ن”! چی شنیدم؟

- مامان و زهر مار! چشمم روشن! دیگه کارِت به جایی رسیده که خودکشی میکنی؟! اگه عاشقشش بودی چرا زودتر نگفتی؟!

- عاشق کی مامان ؟ چی میگی؟

- مرض! خودتم میدونی منظورم شقایقه (دختر همسایه که امروز عروسیش بود)

- شقایق کدومه مامان منو حبس کردن!

- پاشو پاشو واسه من فیلم بازی نکن! پسره ی الدنگ!

- مامان….!

- مامان و زهر هلاهل! خودتو جمع کن خرس گنده! بیا لباساتو جمع کن یه دوش بگیر از این کثافت در بیای!

من icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

بابام در حال نظاره icon biggrin داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

مامان : ضمناً! با شریفه خانم (مامانِ شقایق) صحبت کردم که شیما (خواهر کوچیکه ی شقایق) رو برات نشون کنم اونم موافقت کرد. شیما هم مثل شقایق ، خانومه ، غصه نخور!!!

من icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

دوباره من icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

همچنان من icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

شیما سیبیل icon smile داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه ))

من icon neutral داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه

ارسال نظر برای این مطلب

نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]
محصولات پر فروش

درباره ما
با سلام خدمت بازدید کنندگان . هزینه برای قرار دادن بنر شما در سایت با هر سایز و اندازه روزی 100 تومان میباشد برای قرار گرفتن بنر و تبلیغ شما در سایت پس از پرداخت نمودن وجه به اندازه روزهای درخواستی کد بنر یا آدرس و لینک آن را در نظرات وارد کنید تا در کمترین زمان ممکن در سایت قرار گیرد (فرم پرداخت در ستون سمت چپ سایت) با تشکر مدیر سایت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 454
  • کل نظرات : 43
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 332
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 127
  • بازدید امروز : 465
  • باردید دیروز : 415
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 880
  • بازدید ماه : 2,725
  • بازدید سال : 60,678
  • بازدید کلی : 2,758,980